به نظرتون کی شروع می کنم به نوشتن؟
آمار مطالب
آمار کاربران
کاربران آنلاین
آمار بازدید
تبادل لینک هوشمند برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان فعلا سکوت و آدرس kelkedel.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
آمار وب سایت:
بازدید امروز : 2 بازدید دیروز : 0 بازدید هفته : 191 بازدید ماه : 381 بازدید کل : 83807 تعداد مطالب : 15 تعداد نظرات : 342 تعداد آنلاین : 1
طبل را دیدید؟
صدای بلندی دارد اما تو خالی است...
در زندگیم افرادی را دیدم که طبل تو خالی هستند، یعنی فریادشان( همان ادعایشان) گوش فلک را کر میکند اما در حقیقت تهی هستند ، پوچاند...
اصلا به همین علت که از درون خالی هستند، اینقدر صدا دارند و منم منم میکنند...
اما به هنگام یک سختی ، گرفتاری که زخم بخورند دیگر وجودشان به دردی نمیخورد الا زباله دان تاریخ...
و من از این افراد بد زخمی شده ام...
دیده ام شخصی را که به هنگام منم منم کردن، صدایش گوش فلک را پر میکند اما در عمل...
پناه بر خدا از طبل شدن انسان ها...
خدا به من این درک رو بده که
دوستی صرفا به خندیدن نیست!!!
گاهی اوقات نهایت دوستی ، یکسیلی زدن به دوست است...
خدابا به من بفهمان که...
لازمه عاشقی وصال به معشوق نیست
گاهی اوقات گذشتن از معشوق است!!!
خدا جون به من این توفیق رو بده که بگویم و عمل کنم به:
الهی رضاٌ برضاک...
..................................................................................................................................................
پ ن :
حالا من بی معرفتم و کم میام و آپ میکنم،
شما دیگه چرا بی معرفتید و نظر نمی دید؟؟
این هم از مراسم مدرسه محمودیه...
با همه فراز و نشیبش ....
با همه سختی های و لذت هایش....
با همه اذیت کردن های بعضیا...
تمام شد ورفت...
اما آنچه که مشهود بود...
عنایت خاصه امام حسین بود...
آقا جان ممنون...
خدایا شکرت...
تا کور شود هر آنکه نتواند دید...
دلتنگتم زودتر بیا ای محرم...
فرصتی برای توبه....
چه عشق بازی می کند
این آرام دل ها...
......................................................................................................
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند...
در بیانی از حضرت آیت الله بهجت (قدس الله نفسه الزکیه) شنیدم
که درباره مظلومیت امام علی(ع) می فرمودند:
مظلومیت حضرت چیزی نیست که به این راحتی بتوان فراموش اش کرد
و این مظلومیت تا زمان ظهور خواهد بود!
.................................................................................................................
مظلومیت نیز برای شما کم است اقا جان...
عشق یعنی درد...
یعنی برای راحتی فردای مردم
بگذری ازخوشی امروز...
عشق یعنی خنده
خنده ای بر نیشخند های مردم...
اخ ای خداااا
چه قدر سخته ادم عاشق بشه...
پ.ن
1: روزی عشقم این بود که امار بازدید سایت یا نظرات برسه در حد المپیک!!
عجب در اشتباه بودم...
2: بعداز مدت ها این حس نوشتن بی تابم کرد...
3: کاش ... هیچی بابا این یکی رو بی خیالش
قربونت برم اقا جان ...
چقدر غریبی رو زمین...
خیلی دلم می خواهد این پرچم حیاتِ ظاهری، از اقا برداشته بشود !
ببینم چه کسانی ولایی باقی خواهند ماند!!!
شده است مثل دوران امام حسین ...
در آن لشکر پر ادعا ،72 عاشق بیش نبود!!!
اینجا همه شعار می دهند اما کو مرد عمل!!!
رهبر می گوید:زدو خورد نداشته باشید!!!
انوقت دعوا می کنند و بعد هم می گویند:مرگ بر ضد ولایت فقیه!!!
این است که صدای آقا را در می آورد و می گوید : این عمار!!!
حالا این افراد در مملکت شده اند کار بدست ! و آقا شده است خون جگر!
در این زمانه گمنامی هم شده دکانی برای شهرت و البته شهوت!!!
خدایاااا!!!! توووبه!!!
بعد هم میگوییم چرا آقایمان از خداوند طلب مرگ می کند...
نه اقا جان غم مخور ! هنوز هم کسانی هستند که راه گمنامی را بلدند...
هنوز هم چمران ها ،مطهری ها، همت ها و...هستند
پ ن:
1: نکند ما هم یکی از آن ادم ها باشیم!!! خودت کمک کن!
2: و دیگر هیچ
خسته ام...
مدتی است که فکر می کنم چه بنویسم اما حسش نمی آید...
می خواهم دلنوشته اپ کنم اما فعلا سکوت می کند...
گاهی دلم عجیب تنگ قلم می شود،(خصوصا سر کلاس هایم)
اما به محض وجود درجا می زنند!!!
ناگهان استاد می گوید صباحی!!! پک پوزت را بزنند!!!
یاد افکارم پریشانم می کند، یاد آنهمه ارزوهای بزرگ...
یاد افرادی که بر لبانشان خنده و در دستانشان خنجر...(آی بدم میاد از اینا)
تنها اه می شود نصیبم ...
هنوز هم مصمم هستم منتها یارانم ...(این دیگر خصوصی است)
کسی درکم نمی کند...
همه می خواهند محبت کنند اما راهش را بلد نیستند...
شده ام تنها تر از تنها...
عجب با وفاست!!! تنهایی را می گویم
راستی مادرم را 3هفته است که ندیده ام !!!
می خواهم گریه کنم اما دیگر اشک هم یاریم نمی کند
فکر درس این روزها برایم تازگی است...
نه اشتباه نشود من تا اخرش پای عهدم خواهم ماند...
حتی اگر 3 تبدیل به 1 شود!!!
...........................................................................................................................
1: شوخی شوخی جدی شد هااااا
2:خواهم نوشت درباره افرادی که نمک هستند بر زخم های دل!!!
3:طولانی شد مثل دوران آپم! شرمنده ام همین
کمی آرام تر...
با هزار بدبختی غم هایش را خوابانده...
با این همه نداریش ،ببین جه راحت خوابیده ...
...........................................................................................................................................
اولا: جمله اخرم کنایه به این پولدارهاست که درحسرت یک خواب ساده اند!!!
دوما: نتیجه اختلاسم می شود این دیگر نه؟؟؟
سوما: حالا هی دارم جلوی خودمو میگرم که مطلبی نزنم درباره این مفاسد!!!
چهارما : چون فعلا اعصابم ندارم چهارمی هم در کارنیست
پنجما:نه خودت قضاوت کن! وقتی چهارمی ندارد!برای چی پنجم رو می خوانی؟؟؟
به جان خودم اینجا تلتکسه ایرانه!!!
بابا سووووتی !!!
باور نمی کنم جواب این آیه:
قُل لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى
پهلو شکستن باشد...
نه باور نمی کنم...
دیگر آرام و قرارا نداشتم...
دلم مدت هاست گرفتاردامی شده ،که راه فرار را دوست ندارد...
پاسی از شب گذشتهٰ ،از این پهلو به آن پهلو از این کانال به آن کانال ....
نه... !!دیگر حتی این جعبه جادویی هم اثر ندارد...
گفتم: به درک!!! شدم رهسپار سکوت شب...
گویی حکومت نظامی است!!! مگس هم پر نمی زند!
این سکوت شب آخر مرا عاشق خودش می کند...
2دستانم در جیب سر گاهی بالا ٰ، گاهی پایین (عاشق این تیپ راه رفتنم)
صدای قدم هایم با همکاری اشک موسیقی دلنوازی بود...
ناگهان نگاهم به پیرمردی افتاد میان این زباله های شهر!
از این زباله به آن زباله برای بدست اوردن زندگی!!!
دیگر پاهایم یاریم نکرد ! این فکر مرا بیچاره کرد:
خدایا چیست فرق من با این پیرمرد ؟؟؟
..............................................................................................................................................
پ ن : 1:دوستان می گویند چرا اینقدر دیر ؟
می گویم تا حس نوشتن نباشد نمی شود نوشت ....
2: دم همه رفقای عزیز گرم که سنگ تمام گذاشتند
چه ساده است این سلام...
و چه زیباست این سادگی...
و چه لذتی دارد هدیه دادن...
و هدیه من است به شما،این سادگی...
و چه ما فوق لذت است این هدیه گرفتن ها...!!!
...........................................................................................................................................................
و اما بعد ...
به نام او که نیست خلایق را سزاوار او...
..........................................................................................................................................................
پ ن : اول اینکه :تشکر است دوستان را که مشوق بوده اند در این باتلاق!
دویم اینکه:خواهم آمد بعد از 4سال... اما کی؟ خدا داند وبس...
سیم اینکه:می توانی حدس بزنی...البته در نظر سنجی...
چهارم اینکه:اینا همه مشقی بود!!!جای نگرانی نیست...
صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
عضو شوید
عضویت سریع